![]() |
شنبه 20 تير 1394 |
![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]()
|
با تيشه خيال تراشيده ام ترا.....
هر جا رو بگردي حکايتايي مث حکايتاي گلستان پيدا نميکني من که از خوندنشون خيلي کيف ميکنم دو کس مردند و حسرت بردند آنکه داشت و نخورد و آنکه دانست و نکرد(حکايت 106)
گرت زدست برآيد چو نخل باش کريم ورت ز دست نيايد چو سرو باش آزاد
از چه دلتنگ شدي؟ دلخوشي ها کم نيست! مثلا اين خورشيد، کودک پس فردا ،کفتر اين هفته يک نفر ديشب مرد! و هنوز نان گندم خوب است... وهنوز آب ميريزد پايين اسب ها مينوشند قطره ها در جريان برف بر دوش سکوت و زمان روي ستون فقرات گل ياس.... :: برچسبها: دلتنگي شعر دلتنگي,
صورتگران چين همه انگار خوانده اند زيبا شناسي نطري پيش چشم تو
قسمتي از وصيت نامه گابريا گارسيا مارکز: ای انسانها چقدر از شما آموختهام. آموختهام که همه میخواهند به قله برسند حال آن که لذت حقیقی در بالا رفتن از کوه نهفته است آموختهام زمانی که کودک برای اولین بار انگشت پدر را میگیرد او را اسیر خود میکند تا همیشه. آموختهام که یک انسان فقط زمانی حق دارد به همنوعش از بالا نگاه کند که دست یاری به سویش دراز کرده باشد. :: برچسبها: وصيت نامه زيبا گابريا گارسيا مارکز,
وگفت به صحرا شدم عشق باريده بود و زمين تر شده بود چنانچه پاي مرد به گلزار فرو ميشد پاي من به عشق فرو ميشد
با بال شوق ذره به خورشيد مي رسد پرواز دل به سوي خدا مي برد مرا :: برچسبها: رمضان, پرواز به سوي خدا, عارفانه,
|
|