سنگيني
خيال نقش تو در کارگاه ديده کشيدم به صورت تو نگاري نديدم و نشنيدم

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 31
تعداد نظرات : 4
تعداد آنلاین : 1



سنگيني

اگه من يه فيلسوف بودم حتما اينو اثبات ميکردم که سنگيني باارزشتر از سبکي است!

البته که سبکي آرامش همراه دارد ولي اگر هستي سبک بود دنيا سبکي مطلق،پوچي بي حد بود...

از نظر من هستي بار سنگيني است که انسان موقع به دنيا آمدن به عهده ميگيرد و تحت تاثير سنگيني اين بار گريه سر ميدهد!...معتقدم انسان هايي که اين بار را بپذيرند هستي به آنها وقار و سنگيني از جنس خودش مي دهد

يکي از آن آدم ها عموي من بود متاسفم که از اين به بعد بايد فعل ماضي برايش بگويم....تاسفي که به هيچ دردي نميخورد!

يکشنبه اول شهريور 1394بزرگترين عمويم در اثر ايست قلبي فوت کرد روي اعلاميه فوت اش شعري نوشته بود که خيلي به دلم نشست

شربتي از لب لعلش نچشيديم و برفت

روي مه پيکر او سير نديدم و برفت

گويي از صحبت ما نيک به تنگ آمده بود

 بار بربست و به گردش نرسيديم و برفت...

دقيقا نمي دانم چرا آنقدر که وقار و غرور انساني اش مرا جذب مي کرد مهرباني اش نکرد

 عکس اعلاميه اش انگار فرياد مي زد لازم نيست برايم گريه کنيد چون من واقعا نمردم!!!

حتي بعد از مرگش سنگيني وجودش،وقاري که از چشمانش ميبارد با تمام وجودم حس ميکنم...

روحش تا ابد مقرون رحمت باد....



:: موضوعات مرتبط: دلنوشته، ،
نویسنده : نگار